بسم الله الرحمن الرحیم ./
کلمات را یک به یک می نویسم، دوباره خط میزنم! کلمه نیست. کلمه ای بزرگ، که شور و حالِ حب حسین بن علی علیه السلام را به تصویر کشد. دست ها از حرکت باز ایستاده، انگشتانم لمس می شوند، دل پر میگیرد و چشم ها میبارد! به خاطرات دور دست میروم، دور اما روشن، به معنای عمیق و دقیق «حب الحسین یجمعنا»! به خیل عظیم سیاهپوشان پیاده! هر یک به رنگی، به زبانی، به فرهنگی حتی به دینی. آنجا که فقیر و غنی در یک راستا گام برمیدارد، عرب و عجم، و گاه اروپایی و آمریکایی، پیر و جوان، بیمار و تندرست، و کودکان. امان از کودکانِ در راه. آنجا که زبان آدم ها با یکدیگر، لبخند است و با خودشان گریه. بی شک دستی از آسمان حلقه ی اتصال دلها شده است. هراس و گریز نیست، عشق است و امید! آنها که خانه و کاشانه را در دوردست رها کرده اند، و آنها که درب منازل را شبانه روز برای پذیرایی از میهمانان اباعبدالله باز گذاشته اند. یکی پا میرود، دیگری بر تاول پاهایش مرهم میگذارد، کسی کفش پوشیده، یکی نشسته روی زمین برای تمیز کردن کفش ها التماسش میکند! پسرهای هشت نُه ساله نشسته اند روی زمین، زیر پای عابران و سینی های بزرگ غذا و خرما را ساعت ها روی سر گرفته اند! سرم فدای سرت! ای جان. و دخترکان ِ سرخ روی کوچکی که قدشان تا کمر عابران هم نمیرسد، شیشه ی عطری به دست، ایستاده اند! گویی کسی میانه ی راه، گل کاشته است. یک نوازش برای لبخندشان کافیست، و رخصتی که با عطر محبت سرمستت کنند. خسته می شوی، مینشینی، نگاهت به پیرمردی ناتوان خیره می ماند که چگونه در مسیر عشق پیشی گرفته! شرم میکنی. دوباره برمیخیزی با نیرویی عجیب. قدم ها را، ستون ها را! کدام محبوب چنین جاذبه ی گیرایی دارد؟ کدام میزبان اینچنین میلیون ها مهمان را شبانه روز به خویش میخواند؟ چیزی شبیه نور، شبیه مهر، شبیه هور، که با عشق، همه نوع بشر را به روضه ی خویش دعوت کرده ست! بی شک حب حسین، روزی این سیاهه لشکر را به سپاهی عظیم تبدیل میکند برای حکومت جهانی فرزندش. آری. حب الحسین یجمعنا
_ از این روزهای انتظار _
درباره این سایت