بسم الله الرحمن الرحیم ./
نوشتم : « سلام رفیق ! مرسی هوامو داری » ولی پاکش کردم ! کسی واسه امام حسینش (ع) انقد عامیانه نمینویسه که . مینویسه ؟! ببخش اگه بی ادبی کردم جانا . آخه من که فراموشت میکنم خودت ، خودتو به یادم میاری . ینی من هی رفیق نیمه راه میشم و هی از اون جلو برمیگردی عقب دستمو میگیری میگی بیا جانم جا نمونی :( حالا که چشام خیس شد یاد پیاده روی اربعین افتادم که هر جا کم میاوردم میگفتم آقا توان من انقد بود بقیه ش با خودته . بعد انگار با یه نیروی مضاعف راه میرفتم .
اومدم بگم دیشب یه لحظه به ذهنم خطور کرد که این ماهم زودی تموم میشه بدون اینکه حتی یه دعای افتتاح خونده باشم ، دلم گرفت . ساعتای یک و نیم کارام تموم شد. میخواسم بخوابم اما گفتم لااقل تو ایام البیض یه دعا که میتونی بخونی هوم ؟! یه دعای مجیر خوندم بعدم خوابیدم .
خواب دیدم اومدم کربلا . اومدم تو حرم . اون قسمتی که قبل ضریحه ! یهههه کوچولو از ضریح دیده میشد ! نمیومدم تو . نمیومدم نزدیک . میگفتم بذار قشنگ لایق شم ، بذار اول آدم ِ اول راه شم تا بعد یه دل سیر بیام جلو و ضریحو بغل کنم ! یادم افتاد چند تا گلدون دارم . پنج تا ؟ یا هفت تا ؟ گلدونای خونه ی خودم بودن . با این تفاوت که خیلی خیلی تمیز بودن و گلهام سبزتر و باطراوت تر و براق از همیشه .یهو نشستم همونجا تو ضریح گلدونامو خوشگل چیدم تو مسیر عابرایی که میرن سمت ضریح . گفتم اینا رو میخوام هدیه بدم به امام حسین (ع) . و همونجا نشستم کنار گلدونام . یکی از خادما رو صدا زدم گفتم این گلا هدیه های منن . اینجا باشن ، وقتی که من رفتم یه جای خوب براشون پیدا کن که مزاحم زائرا نباشن . نشست کنارم گلدونامو نگاه کرد . گفت چقد نازن . خوشحال بودم . دیگه چیزی یادم نیست . فقط. کاش ! راستی الان سحر یکشنبه ست و تو برنامه ی هفتگی من ، یکشنبه ها روز رسیدگی به گلدوناست . آقا جونم ؟ دوست دارم . میدونی که .
درباره این سایت